سبد خرید شما خالی است

خانه | درباره ما | نمایندگی ها | استخدام | گالری عکسها

شرح خبرنامه

   

سفر زندگي

تاریخ انتشار خبر : 1391/06/08

در طول چند روز اول سفرمان مدام از ماماگُمبه مي‌پرسيدم، آن روز چقدر راه خواهيم رفت و او هربار جواب مي‌داد، «تا وقتي توقف كنيم.» روز چهارم وقتي دوباره اين سؤال را مطرح كردم، ماماگُمبه به طرف من برگشت و با لبخند گفت:
«جك جوان، چرا هميشه مي‌خواهي بداني چه مسافتي را قرار است طي كنيم؟»
«نمي‌دانم. حدس مي‌زنم مي‌خواهم حساب زمان را داشته باشم… آيا سرِ موقع به جايي مي‌رسيم يا نه.»
ماماگُمبه دست‌هايش را از هم باز كرد و به دشتِ باز اطراف نگريست. «و اگر به موقع نرسيم؟… و بر مبناي زمان‌بندي چه كسي حركت مي‌كنيم؟ جك جوان، آن لاشخور را مي‌بيني؟»
او به سمت جنوب، جايي كه يك لاشخور بزرگ دايره‌وار در آسمان پرواز مي‌كرد، اشاره كرد و ادامه داد:
«به نظرت او هم هميشه فكر مي‌كند آيا به موقع مي‌رسد يا نه؟ او مي‌داند هروقت گرسنه است و شيري حيواني را كشته، بايد خودش را به سرعت به محل لاشه برساند. و وقتي هيچ لاشه‌اي براي خوردن وجود ندارد يا شكمش سير است، فقط همان‌جا كه هست، مي‌ماند. همين و بس!
«اگر ما هميشه نگران اتفاق بعدي باشيم، فرصت برقراري ارتباط متقابل با آن چه در اطرافمان رخ مي‌دهد را از دست مي‌دهيم. جك جوان، ما هيچ وقت نمي‌توانيم به آينده برسيم، چرا كه وقتي برسيم، آن ديگر آينده نيست و تبديل به حال شده است. بنابراين يا بايد از زندگيِ در حال لذت ببريم يا هميشه آن را فداي لذت بردن در آينده كنيم.»

سفر زندگي

نظرات :

شما نیز می توانید نظرات  خود را در مورد این خبرنامه بگوئید ( پس از تایید  به نمایش گذاشته می شود ) :

نام : 
ایمیل :
نظر شما :
   
خانه | درباره ما | ارتباط با ما | نحوه سفارش | گالری عکسها | پدیدآورندگان | استخدام | چاپ کتاب شما | در حال چاپ | نمایندگی ها
کلیه حقوق این سایت محفوظ و مریوط به انتشارات آریاگهر می باشد
© 2012 All CopyRights By Aryagoharbooks.com
تمامی کالاها و خدمات این سایت حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشد
کلیه فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران می باشد
طراحي، بهينه سازي و ميزباني وب : شرکت رايانا پيرامون پارسيان