شرح خبرنامه
چرا اينقدر تنبل و بي حالم؟
تاریخ انتشار خبر : 1392/04/17
«براي انجام بسياري از كارها انگيزهي كافي ندارم. تا زماني كه واقعاً علاقهاي نسبت به چيزي نداشته باشم امكان ندارد آن كار را انجام دهم. در مجموع، بسياري از چيزها مورد علاقهام نيست. قادر نيستم براي هر چيز در خود شور و اشتياق ايجاد كنم.»
تحليل
عوامل بسياري ميتوانند عامل تنبليتان باشند. عدم شور و شوق نسبت به چيزي مطمئناً ميتواند مانع از فعاليت شما شود. اگر نسبت به چيزي گرايشي نداشته باشيد، تلاش و مداومت در رابطه با آن برايتان كار مشكلي ميشود. بسياري از افراد بر اين باورند كه چيزي به عنوان «تنبلي» وجود ندارد. تا حدي درست ميگويند. كسي كه از لحاظ جسمي معلول يا ناتوان است و نميتواند در ورزشهاي خاص فعاليت كند را نميتوان تنبل خواند. همينطور، كسي كه از لحاظ روحي و رواني مشكل دارد را هم نميتوان فرد تنبلي پنداشت. محدوديت تواناييهاي رواني مانع از دستيابي به اهداف خاص ميشود. قابليت هميشه به معناي توانايي نيست و توانايي هميشه به معناي تحرك و پويايي نيست. كمبود انرژي رواني ميتواند آنقدر باعث خستگي و كسالت شما شود كه توانايي كمي در متمركز كردن تلاشهايتان داشته باشيد. اگر مملو از ترس و نگرانيهاي متفاوتيد، تواناييهاي رواني شما به شدت آسيب خواهد ديد.
تعداد كمي از ما هنگام خوردن غذاي مورد علاقهمان تنبلي ميكنيم. قطعاً در چنين شرايطي نميگوييم: «با اين كه خيلي دوست دارم اين غذا را بخورم، اما چون آن چنگال خيلي سنگين است حوصلهاش را ندارم.» نداشتن انگيزه يا محرك به معناي اين است كه شما كاري نميكنيد كه شور و شوق را در شما زنده كند. پس موضوع عدم نظم و انضباط نيست، بلكه مسأله ميزان علاقهمندي شما نسبت به چيزي است.
راهكار
1. عواطف سركوب شدهي خود را آزاد كنيد. فقدان انگيزه اغلب نشان دهندهي اين است كه سرشار از احساسات منفي چون خشم، ترس و نااميدي هستيد. به دليل اين كه اين گونه احساسات قدرتمند از نظر جامعه قابل قبول نيست، به گونهاي تعليم داده شدهايم كه آنها را در درون خود حفظ كنيم. مشكلي كه بدين ترتيب به وجود ميآيد اين است كه اين احساسات منفي رفته رفته انرژيمان را تحليل ميبرند و باعث ميشوند آنقدر از خود دور گرديم كه حتي نتوانيم بفهميم چه احساسي نسبت به مسائل مختلف داريم!
به محلي دنج و آرام برويد و چند نفس عميق بكشيد. به اهداف و فعاليتهايي كه در حال حاضر در زندگي خود داريد فكر كنيد. چه احساساتي پديدار ميشوند؟ غم؟ ترس؟ پشيماني؟ حسادت؟ عصبانيت؟ اين احساسات را همين حالا بروز دهيد. بروز ندادن احساسات همانند سمّي است كه آرام آرام شما را از پا مياندازد. به خود اجازه دهيد تا هر احساسي را كه داريد، درك كنيد تا بتوانيد آن را از درون خود تخليه كنيد.
2.اهداف خود را شناسايي كنيد و زندگيتان را بر اساس آنها بسازيد. روشهاي بسياري را در اين كتاب آموختهايد كه ميتواند به شما در مشخص كردن اهدافتان كمك كند. حال يك مورد ديگر: به اين سؤال پاسخ دهيد، «اگر پول و زمان اهميتي نداشت، زندگيام را چطور ميگذراندم؟» آنگاه بدون تأمل براي پانزده دقيقه هر آنچه را كه به فكرتان ميرسد، بنويسيد. آيا ازدواج ميكرديد يا مجرد باقي ميمانديد؟ در كجاي كشور يا دنيا زندگي ميكرديد؟ علايق و سرگرميهايتان چه بود؟ چطور كسب درآمد ميكرديد؟
وقتي تمامي اهدافتان را نوشتيد، يك بار آنها را مرور كرده و بعد مواردي را كه از همه بيشتر برايتان اهميت دارند انتخاب كنيد. كداميك از اين اهداف چنانچه برآورده نشوند اين احساس را در شما ايجاد ميكنند كه تمام زندگيتان را تلف كردهايد؟ شايد چند مورد را بيابيد يا شايد تنها به يك مورد بَر بخوريد. هر كدام از اهداف برترتان را به صورت ديداري يا شنيداري (پوستر يا نوار كاست) براي خود بازنمايي كنيد تا بتوانيد هر روز با اهداف زندگيتان در ارتباط باشيد. وقتي كاملاً بدانيد چه چيزهايي برايتان اهميت دارد و به كجا ميرويد، نظاممندي در زندگيتان پديدار ميشود. پس از مدتي فعاليتهايتان در جهت دستيابي به اهدافتان قرار ميگيرد و انگيزهي تحقق اهداف باعث از بين رفتن تنبلي و تقويت انرژيتان ميشود.
کلنجارهاي ذهني
دکتر ديويد جي. ليبرمن
اميرحسن مکي- هانيه حق نبي
نظرات :